نقش
نقش
قرار شد یه بار اون به من پیشنهاد بده یه بار من به اون :))
حداقل واسه من که خیلی نقش نبود (نه اینکه میخواستم بهش پیشنهاد بدما!نه)
ولی خب کلی حرفامو زدم .و اونم کلی حرفاشو زد و عقایدشو روشن تر کرد
شاید بهترین راهی بود که میتونستیم حرف بزنیم
یه جورایی درسته که مث همیشه شدم
یه آدمی که همیشه هست و همیشه میتونه باشه و راحت بدست میاد و ....
ولی خوشحالم که حرفامون رو زدیم
یعنی عقایدش رو فهمیدم
وگرنه واقعا بحث پیشنهاد و اینا که جدی نبود
کلی هم وقتشو گرفتم تو این ایام امتحاناش اذیتش میکنم :))
یه جورایی سعی میکنم با بقیه هم صحبت کنم که فک نکنم دارم تلاش میکنم مخشو بزنم :))
دیروز راستی با عرفان و محمد و دوستای محمد رفتیم سینما
فیلم که خوب نبود ولی چسبید کلا
دیگه اینکه فردا خونه علم جلسه س صب
خداکنه بیدار شم
همیشه دیر میرسم دیگه خجالت میکشم
درسارو هم که ول کردم به امون خدا
نمیدونم چه غلطی میتونم بکنم
امروزم همه ش تو خونه بودم
همه ش دراز کشیده
اگه همین پ نبود خیلی سخت بود .سخت میگذشت
با ب.ص هم حرف زدیم واسه موضوع ارائه ش
چیز زیادی که نمیدونستم بهش بگم خودش اینکاره س
ولی حرف زدن باهاشم خوب بود.
فردا هم میریم خونه پریسا اینا
امیدوارم همه چی بخیر بگذره
همه ی روزا و لحظه ها و ماه ها و سال ها
خدایا شکرت
شب خوش